زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

گاهی اوقات دقیقه ها، روز ها،ماه ها و حتی سالها چشممان به انتظار کسی مینشیند که یاد مارا حتی در آستانه ی فراموشی هایش هم جا نداده و دنیای مارا بی آنکه ببیند، به سروستان های مرده و بعد هم به تبر ها می سپارد تا ریشه هایمان را قبل از رویش بخشکانند، تا در دنیا های بعدی مان هم به اجسامی تبدیل شویم که بوی انتظار میدهند. مثل پنجره ها، ورق ها، قلم ها...
خاطراتم را با تمام باور های گذشته ام، بر میدارم و ورق میزنم تا ببینم در پسِ کدام صفحه، سرنوشتِ من با پنجره ها مثل کلاف بی سر و ته گره خورده و کور شده؛ اینبار هم مثل تمام لحظه ها میدانستم، سروستانِ داستانِ من اصله به اصله، ورق شد تا نه فقط در هر صفحه بلکه در تمام خط هایش، انتظار را رو نویسی کنم.

فریدا
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×