«نقطه ی جوش»
دل تو سنگ نازنین اما،
نقطه جوشت چقدر پایین بود
شیک پوش و قشنگ می گشتی
دلت اما همیشه مسکین بود
با کلامی به جوش می آمد
صورتت سرخ همچنان آهن
کاش شیرین و مهربان بودی
در تمام دقیقه ها با من
کشوری اهل جنگ و خون بودی
نقشه هایت بزرگ و سنگین بود
آشتی با دل تو زیبا رو
مثله صلحی، کریه و ننگین بود
همچو باغی بزرگ و پر میوه
میوه هایت تمام نارس بود
هر شب اما تو میزبان بودی
میهمانت شغال و کرکس بود
✍️چهار پاره : محمدی البرزی
پنج شنبه 14 مرداد 400
ZibaMatn.IR