100 متن کوتاه عاشقانه غمگین ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره عاشقانه غمگین
100 متن کوتاه عاشقانه غمگین ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن عاشقانه غمگین برای اینستاگرام و بیو واتساپ
دلم تنگ است
برای کسی که نمیشود اورا خواست
نمیشود او را داشت
فقط می شود سخت برای او دلتنگ شد
و در حسرت آغوشش سوخت..

چشام و بستم تا نبینم قلبت سهم کی داره میشه
چشاتو وا کن تا ببینی قلبم بی تو آواره میشه
بیا تماشا کن بی تو ، چیزی از دلم نمی مونه
واسه تو که قلبت از سنگه دل کندن ازم چه آسونه
:(

یه وقتایی همچی هست اما
همچی کافی نیست.
چون اصلا کافی نیست
چون اونی که باید باشه نیست

تو عروس کسی اگر بشوی جای من در مراسمت خالیست
تو ولی به مراسمم بیا حتما
طعم حلوای مادرم عالیست

درعجبم
روزخورشیددرآسمان چگونه میتابد ؟!
که روزگار سیاهی دارم و فروغ روی تو
روشن کننده این روز های من است

آنکه میرود فقط میرود
و آنکه میماند درد می کشد
غصه میخورد
بغض می کند
اشک می ریزد
و تمام این ها
روحش را به آتش میکشد
و در انتظار بازگشت کسی که
هرگزباز نخواهد گشت
آرام آرام خاکستر میشود

همیشه
یک نفر
پشت شلوغیهای خیالت هست
که مدام دوستت دارد...
که مدام دلتنگ توست...
و تو، مدام بی خبری !

تو را درون یاد خود به سینه می فشارمت
به جای روز و هفته ها تویی که می شمارمت
اگر ندیدمت تو را اگر نیامدی بدان
تو را همیشه تا ابد به یاد می سپارمت

جمعه ۲۶ نوامبر ۲۰۲۱ در غرب،
جمعه سیاه(بلک فرایدی) نام گرفت
خواستم بگم تو نباشی
همه جمعه ها واسه من سیاه هستند🖤

پاییز/ می رقصد/ میانِ برگها/ میز/ پیرشده از دلتنگی/ دو استکان چای/ می ریزم/ یکی برای خودم/ یکی هم برای نبودنت/ خاطره ها/ دود میشود / بر لبانم

برایش مثل لباسی شده ام
که خاطره های زیادی از آن دارد
اما دیگر اندازه اش نیست
نه دلش می آید دورم بیاندازد
نه میتواند بپوشدم...

بجز سقف شونت کجا سر بذارم
تو دلسوز من باش...به جایی رسیدم
که راهی ندارم تو دلسوز من باش
چراغ کدوم شب ،تن سر پناه کدوم خونه ای تو
عزیز دل من هوادار بغض کدوم شونه ای تو...

این روزها به هر چه گذشتم کبود بود
هر سایه ای که دست تکان داد ،دود بود
این روزها ادامه ی نان و پنیر و چای
اخبار منفجر شده ی صبح زود بود

من در خاطره هایمان گمشده ام،پیدایم کن !
اما فراموش کردم ،مدت هاهست که دیگر رد پایت در زندگی ام نیست!

اگر روزی من نباشم
دنیا سر جایش خواهد بود...
گلها بی من خزان نمی شوند...
خورشید یادش نمی رود که طلوع کند...
اما...
جای مرا در قلبت ، کسی نخواهد گرفت...
...
بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)

تا سحر عکس تو را
باران اشکم غرق کرد
تا نبیند چشم من
دست تو را با دیگری
حجت اله حبیبی

من تاریخ خوندم آنچه از سرگذشت عشاق فهمیدم این بود
درد عشق را هیچی نمیتونه درمان کنه
جز همونی که عاشقش کرده
اما اگر معشوقت مرده باشد دگر....

می شود با همه وجود سالها
گیر کسی باشی و قسمت نشود؟
ما تلاش کردیم اما روزگار نذاشت
إِنَّ اَلزَّمَانَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْبَابِ(علی علیه السلام)
همانا روزگار جدا کننده عشاق است

نیستی و این قهوه تلخ است
آنگونه که آن سوی میز در جای خالی ات
هرچه شکر میریزم
تغییری نمی کند،
و نمی کند،
و نمی کند!...

محبوبِ قلبِ از دست رفته ام!
تو رفتی و...!
و من هنوز نفهمیدم کدام دخترِ خوشبختِ جهان، کنارت زندگی و شب ها سر بر بالین میگذارد!
از همان دختری حرف میزنم که مطمئنا از من زیباتر و خوشبخت تر هست:)

دلتنگی
شوره زاری است پهناور
زخمهایت را که التیام نمیدهد هیچ
دردهایت را دوچندان میکند
دلتنگی یعنی یک منِ
بغض آلود
و یک توی بی خیال.

سالهاست وجودم را به سبزه خیالت گره زدم .
بدون تو عیدی نداشتم که (۱۳) سیزدهی به آبَ ش دهم...!؟
✍️رضا کهنسال آستانی

روزی می آید که دلت برایم تنگ خواهد شد/ روزی متوجه جای خالی ام در دنیایت خواهی شد / درست همان روزی که من در دست نیافتنی ترین نقطه از زندگی ات ایستاده ام!

کارگر معدن بوده ام در یورت
سرباز بوده ام در میرجاوه
اتش نشان بوده ام در پلاسکو
سیل زده بوده ام در نوروز نود و چند !
من کم نبوده ام
من اینهمه بوده ام
بعد از تو ...
نرگی ذکریا

شاید یک روز...
به ندیدنت...به نشنیدن صدایت
و به جای خالیت عادت کنم
اما فراموش کردنت
هنری ست که اصلا ندارم

هر سربازی
در جیب هایش
در موهایش
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد
آمار کشته های جنگ
همیشه غلط بوده است
هر گلوله
دو نفر را از پا درآورده
سرباز و زنی که
در میان قلبش بود.

من در هرلحظه از شبانه روز
انتظار ضمیری را می کشم
که از آن من نیست ،..
و قطعا در این لحظه
که درمی یابی جز او کسی را نداری،
آسمان بی رنگ تر از همیشه جلوه می کند.

«از خودم برایت بگویم؟ از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، از شب؟ از کجا برایت بگویم؟ جایی که تو نیستی، گفتن دارد؟!»
- عباس معروفی

دلتنگ شده ام
نمیدانم ! شاید برای تو
یا شاید برای دیروزهایی که باتو گذشت
از اینجا
صدایت میکنم !
تو از آنجا بغلم کن !
دلم گرفته

« من دوستت داشتم
چنان که انگار تو
آخرین عزیزان من روی زمینی
و تو رنجم دادی
انگار که من، آخرین دشمنت روی زمینم.»

دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه کز غم هجران تو بر جان من است

پرغرور می رفت
طوری که انگار
همه صف کشیده بودند برای داشتنتش
آخرین باری که دیدمش
او از تنهایی دق کرده بود و
من از نداشتنش

وقتی گفتم با من بمان
فنجان قھوه از دستت افتاد
صدای پیام گوشیت آمد
چشمانم را برای چند ثانیھ بستم
ودوباره باز کردم
وجای خالی تو تا ابد در نگاھم حک شد

من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم..

سخت ترین کار دنیا دل کندن از کسی است که دنیای توست... ولی می دانی هیچگاه مال تو نخواهد بود...

گفته ام بعد آخرین نفس قطره ای آب نریزند برمن تا که عطرت تا که بویت تا که آن خاطر رویت نرود از پیکرم گفته ام من گور را گشاده شو تنها نیایم سویت...
