به چشم تو همان گردم و ناچیز چرا ؟
دستی بکش و پاک کن از آیینه مرا
پر از طعم غریبانه ی ویران شده ام
پیکرم را که زدم دار نپرسی که چرا ؟
دل کنده ام از شاخه و بازی چه ی بختم
برگ فروریخته شد مقدم پاییز چرا ؟
گفتم از شهر تو می رم نپرسید به کجا ؟
از من خسته ی بیمار نپرسید که چرا ؟
شهر تو قشنگ بود نمی گویم که نبود
دلم از شهر تو بیزار شد نپرسیدی چرا؟
ZibaMatn.IR