👌شعر نَشُد
دوست داشتم که شوم قاری قرآن و نَشُد
فَرض ایزد بِگذارم چو مسلمان و نَشُد
دوست داشتم که کنم تَرک گنه یک روزی
بلکه یک روز شوم غرق در ایمان و نَشُد
دوست داشتم که به وقتش به نمازم برسم
خواب و کار و تنبلی شد باعث آن و نَشُد
کاش روزی برسد عاقبتم خِیر شود
نرسدمرگ وگَزَم دست به دندان که نَشُد
روزِ مرگم دست خالی و گُنه بردوش است
هرچه کردم که شَوَد پاک گناهان و نَشُد
شعراز: حسین صالحیبهار۱۴۰۰
ZibaMatn.IR