در حسرت آغوش تو هستم بغلم کن
از عطر بر و روی تو مستم بغلم کن
گیرم که دلم لایق این بزم نبوده
بیخود که دلم را نشکستم بغلم کن
کی گفته قراره که دور از تو بمونم
من با احدی عهد نبستم بغلم کن
آروم تر از خواب کنار تونشستم
هم سایه و هم سایه پرستم بغلم کن
با سنگ زدی تا بپرم از سر کویت
من بال نداشتم، نپریدم.. بغلم کن
عمری پر از حسرت دیدار تو بودم
حالا که سرآغاز تو هستم بغلم کن...
ZibaMatn.IR