گرگ و میش است هوا میش منی می برمت
کوه منم قله نشینی که تویی می برمت
مدتی هست که آشفته و حیران تو ام
در صلیب عشق تو مصلوب و ویران توام
خواستم با عشق تو پیدا شوم اما نشد
همسفر تا ته دنیا بشوم اما
نشد
فرق طوطی با کبوتر در سخنور بودن است
داده ی عشقت به من تنها همین شعر گفتن است
آمدی نعش مرا را باز تپیدن بدهی
قلب من سوخته را وعده باران بدهی
هر چه من دور شدم ختم به روی تو شدم
در خودم چاه زدم آینه ی روی تو شدم
ZibaMatn.IR