ما هم در داستان خیلی ها همان آدم های بدی بودیم که ندیدند، نشنیدند، نخواستند، دوست نداشتند و بدون دلیل قانع کننده ای رفتند.
هر زمان که خواسته نمی شویم و دوست داشته نمی شویم و رنج می بریم و ترک می شویم؛ یادِ تمام زمان هایی که خودمان در همان جایگاه قرار داشتیم بیفتیم، منطق و احساساتمان را واسطه کنیم و به این نتیجه برسیم که تمام پس زده شدن ها دلیل نمی خواهد و قرار هم نیست کسی که در موقعیتی و به دلایل معلوم و نامعلوم دوست داشته نمی شود، در تمام شرایط و برای تمام آدم ها دوست نداشتنی و ترک شدنی باشد. آدم ها نمی توانند همه را دوست داشته باشند و پای هر رابطه ای بایستند و جوری رفتار کنند که فرد مقابلشان با توجه به روحیات و تصورات خودش، انتظار دارد.
ما همه در شرایطی، بی آن که بخواهیم، آدمِ بدِ داستان کسی بودیم و بی آن که خنجری به دست گرفته باشیم، به آدم ها زخم زده ایم؛ چرا؟ - چون آدم ها با توجه به برداشت و احساس و توقعات خودشان از اتفاقات آسیب می بینند و معمولا حجمِ وقایعِ رخ داده، با وسعتِ رنج و اندوهِ وارده به روانِ آدم ها، مطابقت ندارد!
که گاهی آدم ها از کاهِ محبت ما، کوه می سازند و رفتن و نخواستنِ ما کاهی را به دست باد نمی سپارد، کوهی را درون آدمی ویران می کند...
ZibaMatn.IR