درد و دل
من به حرف های همه گوش می دهم ، نوشته های همه را می خوانم،
این روز ها از دل حرف ها و نوشته ها هم درد می بارد.
هیچ کس آرام نیست!
همه در پستوی قلبشان دنیایی از ناگفته ها و درد ها دارند،غم ها
را همچون گنجینه ای در قلبشان پنهان کرده اند و به وجود آنها خو گرفته اند.
همه دنبال خوشبختی هستند اما چنان غرق روز های ماتم زده اند که انگار
زندگی وجود ندارد.
کاش آدم ها باور می کردند که برای زندگی هیچ مادّه ای در قانون نیست
او مثل تابلو دور برگردان ممنوع یک بار است و دیگر تکرار نخواهد شد.
کاش یک سفیر از دل شادی ها پَر بزند به سوی دل های آدم ها و همچون
غم اهنج به وجود آدم ها هجوم بیاورد شادی ها را جا بگذارد
و غم ها را به اسیری مطلق ببرد و آرامش همیشگی را به آدم ها
هدیه دهد.
کاش آن سفیر زودتر بیاید.
اسما رحمانی
ZibaMatn.IR