100 متن کوتاه آینه ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن آینه برای اینستاگرام و بیو واتساپ
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن ! آینه اینقدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست ؟!
در وجودمن
هزاران زن زندگی میکند
یکی شعرمیگوید
یکی روزنامه میخواند
یکی غذا میپزد
یکی موهایش را میباف
اما زنی هست که دیگربه آینه نگاه نمیکند
اوبازمانده ی هجوم ندیدن هاست
زندگی همانند آینه است
اگر اخم کنید او هم به شما اخم خواهد کرد ، اگر به او لبخند بزنید ، آنجاست که به شما خوش آمد میگوید ...
درون آینه ی رو به رو چه میبینی
تو ترجمان جهانی بگو چه میبینی
تویی برابر تو چشم در برابر چشم
در آن دو چشم پر از گفت و گو چه میبینی...
دردهایم
زبانم را جویده اند
در اندوهِ دستهایم
پاهایم
فرو ریخته اند
از برابر آینه
عبور میکنم
چقدر پلاسیده است
گربه ی ملوس ِرویاهایم!
آه ای یقینِ گم شده! ای ماهیِ گریز!
در برکه های آینه لغزیده تو به تو!
من آب گیرِ صافی ام، اینک! به سِحرِ عشق!
از برکه های آینه راهی به من بجو!
اینکه خودم را
هروقت درون آینه می بینم
یاد تو می افتم،
یعنی چقدر عاشق توام
کجای تنم دنبالت بگردم که نباشی؟
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح تو را می دیدم...
می کشیدم همه اندام تو را در آغوش...
سرو اندام تو
با آن همه پیچ
آن همه تاب...
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد بوسه ی ناب...
زندگی یک آینه است و ما در رفتار دیگران
بازتاب کارهای خودمان را می بینیم
اسکاول شین
چهار اثر از فلورانس
سرخی به انار بازگشت
سیاهی به شب
نارون ها سبز شدند
و دریاها آبی
یک زن رو به آینه ایستاد
و جهان را با رنگ
آشتی داد ..
هُرمِ نگاهت
به جیوه های آینه
وفادار تر بود
که اینگونه عاشقانه
ماندگار شد
زندگی همانند آینه است ، اگر اخم کنید او هم به شما اخم خواهد کرد ، اگر به او لبخند بزنید ، آنجاست که به شما خوش آمد می گوید !
امروز در آینه تو را دیدم
هرچه زمان میگذرد
کم رنگ تر میشوم...
جلوی آینه می نشیند
چشمان اشکالودش را پاک میکند
دستی به صورت خسته و پژمرده اش میکشد!
و در آخر آنقدر زیبا می شود که هیچکس
نمیفهمد خسته ترین دختر جهان است!
ای کاش آینه بودم !
تمام قد
چسبیده به دیوار اتاقت
هر روز می دیدمت
بی آنکه بدانی
بی آنکه ببینی
مجید رفیع زاد
یک عالمه اشک از دلت می گیرند
هی آینه در مقابلت می گیرند
خورشیدِ بزرگ من کمی همّت کن
دارند به سادگی گِلت می گیرند
در آینه
عکس خویش می بینم
کاش، عکس این بود
حجت اله حبیبی
لحظه هایم را جذاب کن
مانند تبسمی
که بر روی لب هایت نقش می بندد
آنگاه که به آینه خیره می شوی
و آن محو تماشای
طرح لبخند تو می شود
مجید رفیع زاد
آینه آهِ مرا بر دلِ خود حک می کرد
هر که جز آینه دیدم که به من شک می کرد
سید عرفان جوکار جمالی
دی شد حدیث جوانی و بسر رسید بهار عمر
به آینه قسم که دگر ننگرم روی ماه خویش
فیروزه سمیعی
بی سبب نیست
که در آینه می خندم ، شاد
عکس زیبای تو
در آینه ی دل افتاد .
حجت اله حبیبی
در چروک های آینه
پیر می شویم
در غبارِ اشک هایِ نادیده
دفن،
خوشا گریز
خوشا گُسستن ...