100 متن کوتاه پرواز ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره پرواز
100 متن کوتاه پرواز ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن پرواز برای اینستاگرام و بیو واتساپ
از بلندایِ نگاهِ تو فقط پرواز و پرواز و پرواز
نه محضر لازمه نه حلقه
اما تویی مَحرم، تویی همدم، تویی همراز...
مادر ای پرواز نرم قاصدک
مادر ای معنای عشق شاپرک
ای تمام ناله هایت بی صدا
مادر ای زیباترین شعر خدا
روزت مبارک عشق من
هیچکس به شما هشدار نداده بود؛
زنانی که پای دویدنشان را بریدهاید، دخترانی به دنیا میآورند
که بالِ پرواز دارند؟
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی !
قدم بزن در کوچه های زندگی …
و گاهی آرام پرواز کن …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست ؟
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است
گام اگر برداریم روشنی نزدیک است
دیگر حسرت دیدن پرواز هیچ پرنده ایی را نمیخورم...
از آن روزی که قفس چشمانت آسمانم شده.
اتفاق پشت اتفاق!
اشتباه پشت اشتباه!
من پریدم پرواز کردم با این که داشتم ترس از ارتفاع!
خوشحال باش دختر زیبای من !برو / بدو / پرواز کن / آرزو کن / بزرگ شو ! درد بکش یا خوشگذرانی کن / ولی زندگی کن !کمی زندگی کن
همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها....
روزت مبارک دانشجو
باز مستی ها ز دل آغاز شد
باز کار مرغ دل پرواز شد
نام یارم بر لبم جاری شدو
این دلم آیینه ی اعجاز شد
مصطفی ملکی
از آسمان
چشم پوشیدیم،
پرواز را
فراموش کردیم
و در کنج قفس
به روی خود نیاوردیم
پرنده شدن\r
آخرین رسالت مان بود.
قلبم بوی تو را میده...
با هر تپش〰️〰️〰️
تو را به اقصی نقاط وجودم میبره
این آسمان متعلق به توست
پرواز کن‼
در این آسمان به سانِ جاری شدن خون در رگ هایم
چطور میشود به یک پروانه تبدیل شد ؟
باید آنقدر آرزو و اشتیاق پرواز داشته باشی که دیگر دلت نخواهد کرم باقی بمانی
- من و خیالِ تو ؛
موسیقیِ ملایم
رویا
پرواز
چشم هایم را بسته ام
لبخندی نشسته بر کنجِ لبانم...
شاید رهگذرانِ دیوانه ام پندارند
بی خیالِ نگاه و پندارِ آنها
من دوست دارم به تو فکر کنم...
فرشته ها امشب را جشن بگیرید
که محمد به جهان آمده،از ذوق نمیرید
امشب شبه میلاد پیامبر
عشق و پدر و هستی کوثر
امشب همه آرام بگیرید
چون می زده ها،حس پرواز بگیرید!
پدر عزیزم
از تو آموختم چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد
این بالهای پرواز قناعت و امید و عشق را تو به من بخشیدی
روز پدر مبارک
بالی برای پرواز ندارم اما به قول شاملو ی بزرگ: «..خوشا پر کشیدن،
خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن،
مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمی خواند...»
از آسمان
چشم پوشیدیم،
پرواز را
فراموش کردیم
و در کنج قفس
به روی خود نیاوردیم
پرنده شدن
آخرین رسالت مان بود.
آواز کن حسّ تبی با دلِ خود!
پرواز کن تا تپشی؛ تا دلِ خود!
وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مهر،
در یاد کن یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.
باد گرم وزیدن گرفت
ماسکهای کاغذی
در آسمان
به پرواز در آمدند
دلهای ما
آتش گرفت(داغ شد)
کرونا مُرد!
مادرم فرشته است
ولی هیچوقت ندیدم پرواز کند
زیرا به پایش من را بسته بود،برادرم را،پدرم را و همه ی زندگیش را
اضطرابش با من بود
گنجشکی که در آغوش سقوط
جیکش در نمی آمد
طرز نگاهش اما،
هنوز رهایم نمی کند
آریا ابراهیمی
سبزینه های زرد
یک عمر
برشاخسار حسرت
خواندم ازغم غربت
اکنون که
به پرواز درآمدم
بربلندترین شاخه حسرت
نشسته ام
برای رسیدن به تو
راه نمی روم
پرواز می کنم
نمی نویسم
کلمه اختراع می کنم
دعا نمی کنم
باخدا همدست می شوم
چیزهای باعظمت را
باید با عظمت خواست...
️️️
هم درد منی حال تو را می فهمم
در قهوه غم فال تو را می فهمم
گفتند که پرواز نکن ممنوع است
قیچی شدن بال تو را می فهمم
ثریا صفری
جا ماندم
می خواستم پرنده باشم
و پرواز کنم
حال اکنون درخت ام
با عمیق ترین ریشه هایم
جا ماندم!
همه چیز...
از یک دوست داشتنِ ساده
شروع شد!
تو گفتی : دوستت دارم
و من تا عشق
تا بینهایت
تا خدا...
پرواز کردم!
شعار سینگل ها در ولنتاین
ولنتاین مال این جوجه هاس...
عقاب همیشه تو اوج پرواز میکنه
(ستاد روحیه دهی به سینگلای بد بخت)
نه کاغذم که به دست باد بیافتم
و نه شیشه
که نقش بندم بر زمین
گنجشکی بی پر و بال م
رانده شده از بهشت,
به جرم نوشیدن جرعه ای پرواز
حس قشنگیست....
بودن انسان هایی که به یک چشم بر هم زدن دلت را پر از حس زیبای به پرواز درآمدن، میکنند... .
گویی بال دارد قلب
خوشحال اگر شود
پرواز می کند
دوست نداشته شده باشد اما
کوچ می کند
می رود!
برگردان: بهرنگ قاسمی
برایِ رسیدن به تو
راه نمیروم
پرواز میکنم
نمینویسم
کلمه اختراع میکنم
دعا نمیکنم
با خدا همدستم...
چیزهایِ باعظمت را
باید، با عظمت خواست...
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
من از سلاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میکند
پرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را بخاطربسپارم.
مرا در آغوش بگیر
آنقدر عاشقانه
که وابسته ات شوم
جوری که جز آغوش تو
هرگز، پر پروازی نداشته باشم
گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش میکنم ...
وز شوق این محال که دستم به دست توست
من جای راه رفتن پرواز میکنم ...
گاهی میانِ خلوتِ جمع ،
یا در انزوای خویش ،
موسیقیِ نگاهِ تو را گوش میکنم!
وز شوقِ این محال ،
که دستم به دستِ توست،
من جای راه رفتن
پرواز میکنم ...!
زمین را از یاد برده ایم. آری! زمین را که حالا زیر سرب و دود رسوب کرده است از یاد برده ایم.
نفس هایمان به هوایی عادت کرده است که در آن، خبری از پرواز پرنده نیست.
روز زمین پاک گرامی باد
میگویی دوستم داری و نمیدانی چه احساس خوشبختی ای در من زنده میکنی...
شنیدن دوستت دارم از مردی که عاشقش هستی،لذتی وصف نشدنی دارد...
دو بال پرواز به من میدهی...
️️️
خوشحال باش دختر زیبای من!
برو ، بدو ، پرواز کن ، آرزو کن ، بزرگ شو!
درد بکش یا خوش گذرانی کن ، ولی زندگی کن!
کمی زندگی کن!
جشن میلادت را به پرواز می روم
دراین خانگی ترین آسمانِ بی انتها
آسمانی که نه برای من
نه برای تو
که تنها برای “ما” آبیست …
تولدت مبارک عزیزم
همہچیز،
از یڪ دوست داشتنِ ساده شروع شد!
تو ڪَفتی: دوستَت دارم
و من
تا عشق
تا بینہایت
تا خدا پرواز ڪردم...!
برای رسیدن به تو
راه نمیروم ؛
پرواز میکنم ؛
نمینویسم
کلمه اختراع میکنم ؛
دعا نمیکنم ؛
باخدا همدستم...
چیزهای باعظمت را
باید، با عظمت خواست!
️️️
برای پرواز به بال احتیاجی نیست!
قلبی پر از عشق و مهر
و صورتی به دور از صورتک ها،
بال هایی میشوند برایمان که دُری
بیشتر از پرواز برایمان به ارمغان می آورند و آن رهایی ست.
دوستَش دارد....!
.
مثلِ پرنده، که پرواز را....
مثلِ ماهی، که آب را....
مثلِ من، که او را....
دهانت را که می بندی
چشم هایت حرف می زنند
آنگاه باد و بوسه
در هم می آمیزند
و
هزاران پرنده
با لب های تو
به پرواز در می آیند
با چشمهایت
نمیتوان آدم ماند،
نمیتوان یکجا نشست و پرواز را نخواست
با چشمهایت
نمیتوان گفت که دنیا،
هیچ زیبایی دربین نداشت...
با چشمهایت
چه چیز ها
چه وصف ها
که نمیتوان گفت
برف می شود رمزِ عشقِ ما،
و کسی نمیداند ردپایمان، روی جاده ای سفید نیست!
مسیر ما پروازست و بلندی
آسمان است و ابر
سفیدی ست و آرامش
و اشتیاق است و تعلق....
چشم های دریده / اشک اشک
پیله ی دریده یعنی؛
پروانه ای پرواز کرده است.
تنیده شدم چون پیله به دورت
من از پروانه شُدَنت نمی ترسم
پرواز سهم توست
من ابریشم می شوم
پیراهنی برازنده ی مردی با رسم پروانه
تو نبودی
تا ببینی
بی تو
هیچ پرنده ای
شوق پرواز نداشت
با پرنده ها،
پرواز کن،
در پرواز ،
هیچ پرنده ای؛
پیر نیست...!
دیواری را
که بالای سرمان گذاشته اند
سقف نامیدند
تا هوای پنجره به سرمان نزند،
پرواز
اولین آرزوی فراموش شده ی ما بود.
رسم پروانه شدن شب همه شب سوختن است
گرد شمع رخ تو گشتن و افروختن است
پا بپایت شدن و دل به نگاهت دادن
عاشقی را زتو و چشم تو آموختن است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
وقتی برسی تو اوج اعجاز اینجاست
دریای غزل سواحل ناز اینجاست
از بودن بین بازوانت مستم
یعنی که همیشه شوق پرواز اینجاست
بهزاد غدیری/ شاعر کاشانی
نه کاغذم که به دست باد بیافتم
و نه شیشه
که نقش بندم بر زمین
گنجشکی بی پر و بال م
رانده شده از بهشت
به جرم نوشیدن جرعه ای پرواز
برای پرواز
پرنده بودن
کافی نیست ،
جرأت داشتن ، ملاک است .
حجت اله حبیبی
پرواز در این صبحِ دل انگیز خوش است !
آوازِ پرندگانِ پاییز خوش است !
با نم نمِ بوسه های باران به زمین
یک چاییِ داغِ و تلخِ سرریز خوش است !