زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.9 امتیاز از 9 رای

سیاهی و دربِدری از روزگارِ من برو
برو دیگه دوست ندارم یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمیخوام توو گوشم شعرای غمگین بخونی
اگه نمیری ام بدون که دشمنِ جونِ منی
دلم میخواد هرجوری هست کنارِ من جون بکنی
دنیای من روشنه و تو دشمنه روشنییا
خورشیدِ من داره میاد بی سروپای رو سیاه
میخوام روزای خوب ِ من شکنجه ی جونت بشه
سپیدیای من تو رو تا مرزِ مُردن بکشه
سیاهی و دربه دری غصه ی نا تمومِ من
چه قدر باید گریه کنم از من و گریه دل بکن
دخترِ ماه و مهرِ من اومده و پشت دره
اونم دلش میخواد غم و از روزگارم ببره

𝑫𝒆𝒅𝒊𝒄𝒂𝒕𝒆𝒅 𝒕𝒐 𝑵𝒂𝒛𝒂𝒏𝒊𝒏, 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒖𝒈𝒉𝒕𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑴𝒆𝒉𝒓 𝒂𝒏𝒅 𝑴𝒂𝒉
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن