100 متن کوتاه کوه ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره کوه
100 متن کوتاه کوه ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن کوه برای اینستاگرام و بیو واتساپ
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است گلم
در سایه کوه باید از دشت گذشت

کوه!
ای کوه، به من قصّه امید بگو!
راز این اوج و
سرافرازی جاوید بگو
ز آن عقابی که به دوش تو نشست و به سرت
تاج سلطانی صحراها
بخشید، بگو!
➖➖➖

زیباترین جاده ها در دل سخت ترین کوها به وجود می آیند
و صبورترین و مهربانترین آدمها در دل سخت ترین مشکلات

در دل من چیزیست ؛
مثل یک بیشهی نور مثل خواب دم صبح !
و چنان بیتابم که دلم میخواهد ،
بدوم تا تهِ دشت ، بروم تا سر کوه
دورها آواییست ، که مرا میخواند

گاه یک حرف نمی تواند کاهی را هم جابجا کند،اما گاهی یک حرف کوهی را از جا می کند،مراقب باشیم چه می گوییم.

از همه زیباتری وُ این ترسناک است
کوه هرچه بلندتر
درّه اش عمیق تر...

چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می رسید

شیرین کوه را به فرهاد سپرد و
تو
فرسنگ را،
من مانده ام با تیشه ای که صدایش
هیچگاه
به گوش ات نرسید.

گفته ام بارها و میگویم
بی وجودش حیات مکروه است
همه ی عمر تکیه گاهم بود
پدرم نام کوچکش کوه است
تولدت مبارک بابای خوبم

خواهر
داستانش بابقیه فرق دارد!
موجودیست که بوی
مادرمیدهد!
مثل پدرکوه میشود
وپشتت میایستد
میتوانی روی رفاقتش تا
ته دنیاحساب باز کنی...
بنظرمن گاهی میشودگفت:
بهشت زیرپای خواهرست

ما آذر ماهی ها
وقتی تمام دردهای دنیا روی شونه هایمان
کوه میشود
ما به پهنای تمام کوه پایه ها
لبخند مزنیم

عشق
شانه یِ مَردانه می خواهد
مثل وقتی که
کوه شانه اش را بالا می دهد
تا ابر ،
تمامِ دلتنگیش را ببارد ...

اگر چه قافله سالار کاروان شدهای
خبررسیده که هم دست یاغیان شدهای
قرار بود که چون کوه پشت من باشی
ولی عمیقترین درهی جهان شدهای...

کوه را به کوه می رسانم.....
ماه را به برکه.......
کبوتر را به باز.........
در یک کلام بگویم.........
دنیای ضرب المثلها را زیر ورو میکنم ، ...
اگر در منطقشان رسیدن من به تو نباشد...

تکاندن علف از شانه های کوه ست
آن چه را که دیدگان من می جوید
یا گل سرخی که هرگز
رنگ مزار نخواهند دید
چرا این قدر دلم نمی آید نخواهمت؟

یکی مرغ برکوه بنشست و خاست
چه افزود بر کوه بازو چه کاست
من آن مرغم و مملکت کوه من
چو رفتم جهان را چه اندوه من

من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم..

بوسه برف
کوه رابه هم ریخت
بوسه باران
زمین را غرق کرد
تو بیرون نیا
برف و باران را
به گردن تو می اندازند ! ...

یک کوه پیر منفعل شد
که از یائسگی گذشته بود
تو را فتح کرد
یا تو او را
نمیدانم
به ھر حال یک پرچم سفید چون موی تو
...در قله باد می خورد

گفته ام بارها و میگویم
بی وجودش حیات مکروه است
همه عمر تکیه گاهم بود
پدرم نام کوچکش کوه است

راست میگویند ،
زن، مردی را میخواهد که شبیه کوه پُشتَش باشد ،
و هربار میگوید : دوستت دارم
انعکاسش را صدبرابر از آغوش
مردانه ی او بشنود ...
️️️

درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن

دلتنگی سهم نگاه من شد
از آنچه در تو میدیدم
شاید قسمت این بود
که من کوه باشم
کوهی پر از اندوه
با سنگ هایی از جنس بغض
و خورشیدی که هیچگاه
از پس آن طلوع نخواهد کرد

چون سخن از مَرد و مَردی گفته شد
قصه ها از استقامت زنده شد
پایداری ،کوهِ غم، یعنی پدر
درد و سختی با وجودش ضربه شد

غروب، فرصت تجدید خاطره هاست
شفق، بوسه زند شانه های کوه . حجت اله حبیبی

ایستاده بر نوک پا
تا نزدیکتر شود به خورشید
کوه.
رضاحدادیان
شعرکوتاه

من و تو چون دو کوه
دور از هم
جدا از هم
نه توانِ حرکتی، نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که
عشقِ خود را با ستاره های نیم شبان
به سویم بفرستی
آنا آخماتووا

مرا نه آسمان برمی تابد نه زمین
نه باد نه باران
نه ماه نه خورشید
نه کوه نه دریا،
تویی
که به ماه و خورشید و فلک
فرمان می دهی
عاشقانه دورم بگردند

از همه زیباتری وُ
این ترسناک است.
کوه هرچه بلندتر
درّه اش عمیق تر...
شعر: حادیسام درویشی

به همین زودی
همه چیزتمام میشود
واین چشمه بیقرار
که ازبالای کوه سرازیراست
درآغوش دریا
آرام میگیرد.

بابا جانم
دریا و کوه هم شما را یادم میاره
چون دلتون یه دریاس
و مثل کوه با عظمتی
روزتون مبارک تکیه گاه همیشگی من
