100 متن کوتاه کوه ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن کوه برای اینستاگرام و بیو واتساپ
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است گلم
در سایه کوه باید از دشت گذشت
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم
بیا شویم چو خاکستری رها در باد
من و تو را برساند مگر نسیم به هم..
تکاندن علف از شانه های کوه ست
آن چه را که دیدگان من می جوید
یا گل سرخی که هرگز
رنگ مزار نخواهند دید
چرا این قدر دلم نمی آید نخواهمت؟
خواهر
داستانش بابقیه فرق دارد!
موجودیست که بوی
مادرمیدهد!
مثل پدرکوه میشود
وپشتت میایستد
میتوانی روی رفاقتش تا
ته دنیاحساب باز کنی...
بنظرمن گاهی میشودگفت:
بهشت زیرپای خواهرست
به همین زودی
همه چیزتمام میشود
واین چشمه بیقرار
که ازبالای کوه سرازیراست
درآغوش دریا
آرام میگیرد.
زیباترین جاده ها در دل سخت ترین کوها به وجود می آیند
و صبورترین و مهربانترین آدمها در دل سخت ترین مشکلات
کوه!
ای کوه، به من قصّه امید بگو!
راز این اوج و
سرافرازی جاوید بگو
ز آن عقابی که به دوش تو نشست و به سرت
تاج سلطانی صحراها
بخشید، بگو!
➖➖➖
در دل من چیزیست ؛
مثل یک بیشهی نور مثل خواب دم صبح !
و چنان بیتابم که دلم میخواهد ،
بدوم تا تهِ دشت ، بروم تا سر کوه
دورها آواییست ، که مرا میخواند
اگر چه قافله سالار کاروان شدهای
خبررسیده که هم دست یاغیان شدهای
قرار بود که چون کوه پشت من باشی
ولی عمیقترین درهی جهان شدهای...
ما آذر ماهی ها
وقتی تمام دردهای دنیا روی شونه هایمان
کوه میشود
ما به پهنای تمام کوه پایه ها
لبخند مزنیم
گفته ام بارها و میگویم
بی وجودش حیات مکروه است
همه ی عمر تکیه گاهم بود
پدرم نام کوچکش کوه است
تولدت مبارک بابای خوبم
بوسه برف
کوه رابه هم ریخت
بوسه باران
زمین را غرق کرد
تو بیرون نیا
برف و باران را
به گردن تو می اندازند ! ...
یک کوه پیر منفعل شد
که از یائسگی گذشته بود
تو را فتح کرد
یا تو او را
نمیدانم
به ھر حال یک پرچم سفید چون موی تو
...در قله باد می خورد
بابا جانم
دریا و کوه هم شما را یادم میاره
چون دلتون یه دریاس
و مثل کوه با عظمتی
روزتون مبارک تکیه گاه همیشگی من
گفته ام بارها و میگویم
بی وجودش حیات مکروه است
همه عمر تکیه گاهم بود
پدرم نام کوچکش کوه است
مرد یعنی کوه بودن،پراز سخاوت پرازحیای مردانه..
در کنار این ابهت لوس شدن های کودکانه..
گاه یک حرف نمی تواند کاهی را هم جابجا کند،اما گاهی یک حرف کوهی را از جا می کند،مراقب باشیم چه می گوییم.
راست میگویند ،
زن، مردی را میخواهد که شبیه کوه پُشتَش باشد ،
و هربار میگوید : دوستت دارم
انعکاسش را صدبرابر از آغوش
مردانه ی او بشنود ...
️️️
کوه را به کوه می رسانم.....
ماه را به برکه.......
کبوتر را به باز.........
در یک کلام بگویم.........
دنیای ضرب المثلها را زیر ورو میکنم ، ...
اگر در منطقشان رسیدن من به تو نباشد...
شیرین کوه را به فرهاد سپرد و
تو
فرسنگ را،
من مانده ام با تیشه ای که صدایش
هیچگاه
به گوش ات نرسید.
عشق
شانه یِ مَردانه می خواهد
مثل وقتی که
کوه شانه اش را بالا می دهد
تا ابر ،
تمامِ دلتنگیش را ببارد ...
کوه ، اگر به حرف بیاید از پدر
می گوید...
آریا ابراهیمی
مرا نه آسمان برمی تابد نه زمین
نه باد نه باران
نه ماه نه خورشید
نه کوه نه دریا،
تویی
که به ماه و خورشید و فلک
فرمان می دهی
عاشقانه دورم بگردند
از همه زیباتری وُ این ترسناک است
کوه هرچه بلندتر
درّه اش عمیق تر...
از همه زیباتری وُ
این ترسناک است.
کوه هرچه بلندتر
درّه اش عمیق تر...
شعر: حادیسام درویشی
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن
دلتنگی سهم نگاه من شد
از آنچه در تو میدیدم
شاید قسمت این بود
که من کوه باشم
کوهی پر از اندوه
با سنگ هایی از جنس بغض
و خورشیدی که هیچگاه
از پس آن طلوع نخواهد کرد
کوه را خستگیِ ایستادن می فرساید
رود را خستگیِ رفتن
و انسان در میان ایستادن و رفتن ...
چشم های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی شدی
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می رسید
یکی مرغ برکوه بنشست و خاست
چه افزود بر کوه بازو چه کاست
من آن مرغم و مملکت کوه من
چو رفتم جهان را چه اندوه من
چون سخن از مَرد و مَردی گفته شد
قصه ها از استقامت زنده شد
پایداری ،کوهِ غم، یعنی پدر
درد و سختی با وجودش ضربه شد
غروب، فرصت تجدید خاطره هاست
شفق، بوسه زند شانه های کوه . حجت اله حبیبی
ایستاده بر نوک پا
تا نزدیکتر شود به خورشید
کوه.
رضاحدادیان
شعرکوتاه
من و تو چون دو کوه
دور از هم
جدا از هم
نه توانِ حرکتی، نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که
عشقِ خود را با ستاره های نیم شبان
به سویم بفرستی
آنا آخماتووا