برای من عشق نه قد بلندش بود، نه صدای رسایش نه ته ریش و این داستان ها که خودتان بهتر می دانید.
من فقط احساس می کردم به بیماری دچار شدم که تنها زمانی درمان می شود که در آغوشش باشم، به خصوص که نه سینه ی ستبری داشت نه عطرش از فلان مارک خارجی بود تا زمانی که در آغوشش بودم مست شوم!
من تنها عاشق کسی شده بودم که در عین معمولی بودن برای من خاص ترین انسان روی زمین بود؛ فقط برای این که می توانستم در کنارش خودم باشم؛در کنار کسی که برای داشتنم تنها کاری که کرد این بود که فقط خودش بود!
اصلا مگر برای دوام یک عشق ما به چیزی جز خود واقعیمان نیاز داریم؟
ZibaMatn.IR