سهم ما
نقش آیینه ی دل را خط و خال نظری
کاش میشد که غم از خاطر ما هم ببری
گرچه در چنته دنیا به جز از کینه نبود
هیچکس را نرسد سهمی از آن بیشتری
لب این بام پر از نغمه شوریده چه بود؟
غیر از آواز به جا مانده و یک مشت پری
میخرم ناز تو را ای همه خوبی که تویی
به امیدی که تو هم حسرت ما را بخری
قسمتت این همه زیبایی و ناز است ولی
سهم ما دربه دری بوده و خون جگری
حیرتم برده که در بوم و بری رو به زوال
ما به دنبال تو هستیم و تو آنِ دگری
روزی هرکه مقدر شده در منظر عشق
آن یکی نرگس مست و دگری چشم تری
چه بگویم که سخن هم به درازا نکشد!
توکه از حال دل خسته ی ما با خبری
♤♤♤
ZibaMatn.IR