درد دل پسر مجرد
باز آمد هفته ی خاص فشار ازدواج
یاد من آورد سنگینی بار ازدواج
من عزب باشم ولی جرات ندارم تا کنم
فکر آن، با اینکه هستم بیقرار ازدواج
رستم دستان اگر بودی زمان حال ما
او سپر انداختی در کارزار ازدواج
فارغ التحصیل بیکارم قضاوت با شما
می شود آیا که باشم فکر کار ازدواج؟
مسکنی از خود ندارم رهن ها بالا بود
گشته بی ماوا، خزانی، نوبهار ازدواج
وای از مهریه هایی که بسی داماد را
کرده مظلومانه محبوس و شکار ازدواج
بوق و کرنا رفته وام ازدواج بانکها
وای.. از این وعده ی بی اعتبار ازدواج
این همه مشکل شده باعث که بنده سالها
بی کله ماند سرم باشم خمار ازدواج
ZibaMatn.IR