زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

حکایت پند آمیز!
دریک روستا کسى مى خواست زیرزمین خانه اش را تعمیر کند
در حین تعمیر،به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود.آنها را برداشت و در کیسه اى ریخت و در بیابان انداخت.
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه هایش را ندید ، فهمید که صاحب خانه بلایى سر آنها آورده است به همین دلیل کینه او را برداشت.
مار براى انتقام تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ریخت.
از آن طرف، مرد از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه شان بازگرداند.
وقتى مار مادر بچه هاى خود را صحیح و سالم دید به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست ها بر زمین ریخت
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.
این کینه مار است اما همین مار وقتى محبت دید کار بد خود را جبران کرد ؛
اما بعضى انسان ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه اى از کینه شان کم نمیشود.
ZibaMatn.IR

علیرضا عباسی ارسال شده توسط
علیرضا عباسی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید
متن های مرتبط حکایت پند آمیز

انتشار متن در زیبامتن