پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چشمان تو شعری ست که صد قافیه داردامّا چه کنم؟ با دل من زاویه دارد!این آبی بی واهمه، این شهر ستارهچون علم نجوم است که صد فرضیه داردچشمان تو معدنی از نور و بلور استدنیا به غنی سازی آن حاشیه دارداین سفرهٔ رنگین قلمکار، کجای ست؟کز فلفل و نعنا و نمک، ادویه دارد!؟این باغ پُر از برکت و این جنگل مخملباران شکوفه ست که هر ثانیه دارداین دُرّ یتیمی ست که دلخواه جهان ستهر عاشق دلخسته از آن سهمیه دارداین قدر مرا از درِ خود ب...