پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
روشنی روزی و شب، نور دریا و زمینهر ذرّه در رقص خواندن حقیقت دوّین استیک پردهٔ راز هستی، حسرت هر عاشقاندر هر ذرّه، سر خوان را طالب دین استدستانی که از سخن تو روشنّایی می یابندظلمت را در برابر نور تو درهم می شکنندپرتوت در هر قطره آب، سوزان و پران استگوهر در هر نقطه وجود نورانی شتافتای طلسم و اسرار عالم، سخنی بگویکه هر پروانه در شمعی به سمتت پرواز استدر همهٔ آفاق و مکان ها، تو را جاوید می بینمهیچ جایی جز در قلبم، محل و منزل تو ...
بانوی آبچون هاله ای ز عاطفه ماه با جامه ای ز نوردر قصر آفرینش کاملخورشید وارایستادهبه درگاهنامشظهور زهره در آفاق عشقمهرش،فروغ سرمدی دل هاستبا ابر مهربانی دستانشبانوی آبدر لحظه های آبی رویاستآیینه کرامت دریاست...