سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدمصانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم...
آفرینش، جمله اعجاز خداست آفرین بر خالق اعجازها...
من به بند تو اسیرم تو زمن بی خبری؟آفرین! معرفت این است که ز من می گذری...
ای هنری مرد هنر آفرینسایه خیر هنرت بر زمیندر مثل هستی که به حسن نظرریزد از انگشت تو چندین هنرچوب به دست تو زبان باز کردرویش زیباتری آغاز کرداره مویی گرت افتد به دستکار تو بر تخته، منبّت شده استمرد قلمزن که هنر کار اوشهر پر از گرمی بازار اوهوش ربا، پر ثمره و دل پذیرکاشی و انگشتری و بادگیردر هنر و صنعت، هم داستانشهر تو و مشهد و یزد، اصفهانخاک هنرپرور ایران زمینبر تو و بر صنعت تو آفرین...