متن آنی شرلی در جزیره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آنی شرلی در جزیره
جزیره با هر فصل، جامهای نو بر تن میکرد؛
در بهاران، قبای زمردینش را با شکوفههایی میآراست که چون دانههای برف بر شاخسار میدرخشیدند.
در تابستان، زیر گنبد لاجوردی آسمان، نغمهی موجهایی را سر میداد که بیتابانه به پای ساحل میریختند.
پاییز، برگهای زرین را چون شرری رقصان در مسیر...
لوسی ماد مونتگمری
ایام، در حصارِ سنگیِ دانشکده، آرام و بیصدا ورق میخورد؛ سحرگاهان با شمیم مُرکب و اوراق کهنه جان میگرفت و شبانگاهان، در پرتوِ چراغهایی فرو میمُرد که چون اخترانی خسته بر گسترهی میزها سوسو میزدند.
اما در آن هنگامه، لحظههایی بود که خلوتی عمیق بر جانش سایه میانداخت؛ خلوتی که...
لوسی ماد مونتگمری
در حال بارگذاری...