متن طبیعت بکر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طبیعت بکر
کنار پنجره ای نشسته ام به تماشای شکوفه های بهاری،
پرنده ها، میان ابرهای روشن صبح نمی پرند ، می رقصند،
کوه بی صدا آفتاب را در آغوش می کشد، آنقدر آرام
که انگار هزار سال عاشق بوده است،
و من با دلی تازه غبار روزهای رفته را می تکانم،...
چه می شد
فقط من بودم و تو
و آواز چکاوکانِ صبحگاهی
که هر طلوعِ خورشید
برقص در می آورند
شکوفه های سیب را
با نم نم بارانِ بهاری
و لبخندِ بابونه های باغ
که هم صحبت نسیم شده اند
ـבلم می خواهد در چمنزاری مهمان باشم
زمانش در خواب وفضایش غرق درسکوت باشد.
با گشاده رویی به پیشوازم بیاید خود را در آغوشش پهن کنم تا به
تن خسته و روح روانم جانی دوباره ببخشدو نور خورشید غم هایم را کود کند و با امدن قطره شبنمی از دل...