. مرا از حبس آغوشت.. چه اصراری به آزادی...؟
تو سیاه چاله ی گونه ت دل من حبس شد
تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید.
تو سیاه چال گونه ات دل من حبس شد
میان نفسهایت حبسم کن! من بی تو بودن را بلد نیستم ...