متن آزادی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آزادی
تاوان کدامین جرم است شاعری؟
آنجا که ماندن
لوث می شود
۵۰ قسامه
۵۰ بیت شعر
قصیده ای داراز
یادآن چشم های محبوس ابد
آزاددت میکنند
سمیه معمری ویرثق [یانار]
آسمان خیال
در این قبیله که دیدار روبرو جرم است
زبان دهکده لال است و گفتگو جرم است
بروی شانه طوفان رها نکن دیگر
حریر ملک ختن را که مو به مو جرم است
اگر چه حضرت حافظ وصال می طلبد
بگو به خواجه حذرکن که آرزو جرم است
نگو...
تو دلنشینی آوازی،
که در سکوت شب،
قلبها را مینوازد.
رویای پروازی،
که در قفس روزمرگی،
میگستراند،
بالهای آزادی را.
چه قدر دنیا قشنگ تر میشد همه بی سیاست
در وسط میدان بازی می کردند…
بی نقاب باشیم
زندگی دیوانه ای بیش نیست
تو هم با او دیوانگی کن
بنگس بنگس
رێگام ئەدوزومەوە،
هەتا مالی تۆ تەمەنیکیش دۆرینگ بێت
ئەگەم بە داوێنەت
ای سەربەستی!
◇
کورمال کورمال
راهم را پیدا خواهم کرد
تا تو یک عمر هم فاصله باشد
به دامانت خواهم رسید
ای آزادی!
در بندِ زمان، اسیر و بی تاب شدم/
در خوابِ خود از قفس به پرواز شدم/
آزادی اگر چه دور، رؤیا شد و رفت/
در حسرتِ بال های خود خواب شدم/
...
....فیروزه سمیعی
برایت آرزو دارم جهانی را پر از شادی
و دنیایی پر از بودن پر از لبخند آزادی
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
وطن یعنی تو
تو یعنی آواز
آواز یعنی پرچم
پرچم یعنی رنگ چشمان تو
چشم تو یعنی سرود ملی
سرود ملی یعنی صدای تو
صدای تو یعنی شجاعت
شجاعت یعنی آزادی
آزادی یعنی قلم
قلم یعنی فریاد
فریاد یعنی وطن
وطن یعنی من و تو...
شاعر: شنو محمد زاخو
ترجمه:...
اینجا کسی فکر تو نیست
همسایه ات، دیوارِ توست
دلخوش به آزادی نباش
وقتی قفس، پرگارِ توست...
«آرمان پرناک»
گرچه در وطنم،
قانون جنگل حاکم است،
ولی کماکان
دست نکشیده ام
برای احقاق وعده ی آزادی.
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه: زانا کوردستانی
برای اینکه آزادی ماندگار شود،
باید شاعر بمانی.
شاعری که از چشمانت مصرع شعر بسراید و
لبخندهایت را به اسارات بکشد.
شعر: خالد بن علی المعمری
ترجمه از متن کُردی: زانا کوردستانی
-مادر!
چرا واژه ها باید
پشت میله های دفترم باشند؟
اصلاً سواد نخواستم ...
.
-پسرم!
سوال نکن!
پدرت منتظر است چیزی بنویسی
بنویس:
بابا نان !
بابا آب !
بابا کِی آزاد می شوی؟
«آرمان پرناک»
در جایی آزادی نیست و
در جایی دیگر، نان!
اما در سرزمین شارلاتان ها
نه نان هست و نه آزادی!
...
آزادی بی نان، توهم است،
و نان بی آزادی، هم اگر که باشد،
خشک است و تلخ!
چون چوب حراج بر شرافت است!
...
سرزمین های بسیاری را سفر...
جلاد گفت:
حق انتخاب داری
یا طناب دار
یا سرخی خنجر ،
کبوتر آزادی هم
به جای بردن زیتون
بهتر نیست
کنج خانه باشد ؟
ما از رؤیای پرنده ای اسیر در قفس می گوییم...
آریا ابراهیمی
پر پرواز دارند، پرنده های دربند
آریا ابراهیمی
سالها آشفته گشتم
به دنبال خود
به دنبال حقیقت وجودم
در تلاش آزاد کردن شاپرک وجودم
که سراسیمه دنبال آزادی بودی
آمدن تو به پایان رسیدن تمام آشفتگی ها بود ….
هزارن شاپرک در چشم های تو آزاد شد ……
در رویاهای مهتابی، زنی به آرامی آواز می خواند،
با ستاره ای درخشان در بالا، روح او بال می گیرد.
در داخل قفسی، پرنده ای در انتظار آزادی است،
نمادی از آزادی، که اسیر است.
او با رویاها، در قلمرو شب می رقصد،
بین سایه و دنیایی بسیار روشن گرفتار...