پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سرما را مجال حرف نیست ازگرمی حضور تو...
ولی اصلش این بود الان تو این سرما بغل هم باشیم...
عشق یعنی من ِ سرمایی ِ تب دار و مریضژاکتم را بدهم تا که تو سرما نخوری...
زمستون رو بیخیالسرمایی به اندازه ی سرمای بی توجهی وجود نداره...
چه سوزناک استسرمابابانوئلکمی امید بیاور...
داره برف میاد ، بیا تو قلبم سرما نخوری !...
آن قدر دوستت دارم بافته ام که این زمستان سرما نخوری...!...