متن المیرا پناهی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات المیرا پناهی
همانا ک قلم قلب نویسنده است..
ایا انسان بدون قلب می تواند زندگی کند..
روز فرهیختگان اهل قلم گرامی باد
المیراپناهی درین کبود
قلم برای نویسنده در جایگاه یک قلب است
ایا انسان بدون قلب زنده ……؟
روز قلم بر فرهیختگان علم و ادب گرامی باد🌱
المیراپناهی درین کبود
فداکاری را از قلم باید اموخت
که برای اگاه سازی و اموختن
علم و ادب بر همگان
با از دست دادن جوهر وجودش
فداکاری را به اوج رسالت رساند
🌱
روز قلم بر تمام فرهیختگان علم و ادب
گرامی باد
المیرا پناهی درین کبود
ستایش قلمی را ک ارج و منزلت ،ذلت و پستی را با جوهر وجودش برای همگان در دل دفتر و کتاب هویدا ساخت🌱
روز قلم گرامی باد
المیرا پناهی درین کبود(نویسنده)
زبان دل یک نویسنده قلم است🌱
روز قلم بر تمام نویسندگان و فرهیختگان علم و ادب گرامی باد🌱
و قلم مرهم تمام زخم های ب دل نشسته است..
اگر قلم نبود چه دردها و ناگفته ها در ،دل
……...
دل با نوشتن آرام می شود🌱
قلم تنها مونس یک نویسنده است🌱
روز قلم و فرهیختگان علم و ادب
گرامی باد
المیرا پناهی درین کبود
دل بی کینه قشنگ
المیرا پناهی درین کبود
در حوالی ما خدا است
المیرا پناهی درین کبود(نویسنده)
خدا چه قشنگ با بنده هاش حرف میزنه
هر گاه دلت شکست خودت را ناراحت نکن
بغض نکن،گریه نکن ،اه نکش،روزو شبت را خراب نکن،نشکن ،نزن،فریاد نکش،پریشون نباش،…
خودت را ناراحت نکن..
نفرین نکن..
من خدای تو هستم عدالت قانون من است
درست همان لحظه که انتظارش را نداری برای...
سکوت ما دلیل به فراموش کردنمان نیست
این سکوت از مرگ برای شما بدتر اگر سواد کافی برای فهمش را داشته باشید
سخن اموزنده از سرکار خانم المیرا پناهی درین کبود(نویسنده،دانش اندوخته علم روانشناسی)
ولی من در گذشته این اینده رو دیده بودم
باور نکردن ،،،،،
یادمان باشد هر کاری باید به وقت خود و در زمان خود انجام شود .
نوش دارو بعد از مرگ سهراب بی اثر است..
کاری که در زمان خودش انجام نشده است
بعد سالها دو برابر آن کار را هم انجام دهیم بی اثر..
آیا مرده زنده می شود؟
فقط...
چه طور میشه
که ادم ها انقدر بی ذات میشن ..
خدایا دیگه زورم نمیرسه خودت کاری کن
از ،زندگی اموختم انان ک وجدانشان خواب
است راحت خواب به چشمانشان می اید..
وجدان کسی اگر بیدار باشد خواب ندارد.
هر چه درکمان در زندگی بیشتر باشد دردمان بیشتر است..
این مطلب یکی از اصل های مهم زندگی
چه طور شبها خواب به چشمانشان می اید..
انان ک چشمان مرا در حسرت خواب شبانه گذاشته اند.
به گمانم وجدانشان هم خواب است...
دلم می سوزد ،قلبم درد می گیرد
صدایم در نمی اید..
پناهی درین کبود
دلم می سوزد برای مادرانی که نوازش ها و
حسرت ها ،ارامش ، مسافرت هایی را که نرفته اند و تجربه نکرده اند،
و در اوج حسرت غریبانه با اشک ارام شده اند،و خیری از روزگار و همسر خود ندیده اند..
و در اخر با سوختن،ساختن،ماندن، ..
با ذره ،ذره...
ای کاش سنمون به بزرگی دردمون بود
دردمون به سنمون نمیخوره