شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
میخانه ای پر از تب و تابم که مدتی ستسمت من خراب خماری نیامده ست.......
تو را آنگونه می خواهمکه باغی باغبانش راشبیه مادر پیری که می بوسد جوانش را...
من آن سرباز دلتنگمکه با تردید در میدانبرای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را...