متن جوان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جوان
جان، جوان می گردد از: بی انتهای عاشقی؛
قلبِ خانه، بسترِ بستانِ عشق و، دل سَراست!
حس به جان می آید از: دستانِ شورانگیزِ شوق؛
نای خانه، می سراید چامه ای که: بس رساست!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)، برشی از یک غزل.
افسوس که ابری شده چشمان وطن
بارانی و خیس است گریبان وطن
صدحیف خزان رسید و پر پرشده اند..
چون لاله دراین دشت جوانان وطن!!!
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
جوانان ، اراده ای سترگ دارند
و دل هایی دریایی و بزرگ
که می توانند در آرامش سر سبز عشق
نیکی ها و زیبایی ها را بسرایند و
دری به خانه خورشید بگشایند.
جوان خوشحال است چرا که توانایی دیدن زیبایی را دارد. هر کسی که توانایی دیدن زیبایی را در خود نگه دارد هرگز پیر نمی شود.
دل در پی عشق دلبران است هنوز
وز عمرِ گذشته در گمان است هنوز
گفتیم که ما و او به هم پیر شویم
ما پیر شدیم و دل جوان است هنوز
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی
زمین سرد و سپیده در زمستان
وَ باران هم ، شدیده در زمستان
جوان ، تو لایق شادی و عیشی
دوام گل ، بعیدِ در زمستان
خدا کنه هر کی هر جایی که آرامش؛ دلخوشی داره
و کنار اونی که عاشقشه تا ابد باشه مث پایین پات
خوش به حال علی اکبرت ارباب ❤
از جوونی بگم؟
یعنی خنده های ساختگی (یاس)
یعنی گریه وقتی تنهایی
یعنی الزایمری موقع رانندگی
یعنی نرسیدن
یعنی نخاستن
یعنی دویدن بی جا
یعنی خدا میخام ببینمت
کتاب، کودک را بزرگ،جوان را پخته و پیر را ارجمند می کند