شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
به حریمِ لبِ احساس رسد سینه ی ما؛آن زمانی که نگاهت دلِ ما را ببرد!روشن از مِهرِ وفا می کُند او، شام دل و،این انارِ دلِ ما، تا شبِ یلدا ببرد!زهرا حکیمی بافقی، کتاب آوای احساس....
لیلی زیر درخت انار نشستدرخت انار عاشق شدگل داد… سرخ سرخگل ها انار شد… داغ داغهر اناری هزار تا دانه داشتدانه ها عاشق بودنددانه ها توی انار جا نمی شدندانار کوچک بوددانه ها ترکیدند… انار ترک برداشتخون انار روی دست لیلی چکیدلیلی انار ترک خورده را از شاخه چیدمجنون به لیلی اش رسیدخدا گفت: راز رسیدن فقط همین بودکافی است ترک بخورد...