پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قلب ِ تو بُتخانه ای از جنس ِ خار و سنگ بودقلب ِ من اما برایت تا ابد، دلتنگ بودگرچه من با عشق، دل دادم به تو اما دریغدل به تو بستن برایم در نهایت ننگ بوددر خیالم با تو بودم، در خیالت با رقیباختلاف فکرمان افسوس، صد فرسنگ بودتو در احوال خودت شاد و بدون هیچ دردروزگار ِ من ولی چون بنگیان ِ مَنگ بودبا تو من یک جور بودم، قلب تو ناجور بودتو هزاران رنگ بودی، قلب من یکرنگ بودچشم ِ من دنبال صلح و عشق و آرامش ولیچشم ِ تو از با...
عبادت بی صداقت حقه بازیستاساس مسجدش بتخانه سازیستچرا انسان نمیخواهد بداندوضوی بی صداقت آب بازیست...