پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سرانجام این ابرجایی خواهد بارید ،آنجا که تو هستییا اینجا که منهر دو تسلیمِ تقدیر...
همه در رویا گذشتاز سیاهی تا سپیدی موهایمحالا تا بهار درخت ها هم بین خودبرف را تقسیم می کنند...
امشب از نگاه تو بندی با موهایم می بافم،مثل آفتاب که رفتهاما هنوز پرتوِ سرخشگوشه ی ابری تیره...