شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
ای دل از دوست مپرس حال مراحال من بدتر از آن است که تو پنداریبی رمق گشته ام از روزهای تکراری کم توقع شده ام از این زندگی اجباریناتوان گشته ام از هرچه که تو پنداریفراری شدم از حقایق اکراهیمپرس از من که چرا حال دلت خوبی(خوب)نیستچون که در دام گه حادثه هستم زندانی بی هوا حال دلم یاد تولد میکندتولدی که در آن نیست هیچ احدی باعث و بانی✏️شعر از ابوالفضل علیزاده...
در پاییزی ترین حالت ممکن جوانه خواهم زد اگر حال دلم را به دست خوش لبخندها بسپارم...
حال دلمفقط کنار توفقط با تو خوبه......
حال دلمفقط کنار توفقط با توخوبه......
مرهم حال دلم باش طبیب ماهر من...