متن طبیب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات طبیب
تب کرده ام ای تاب وتوانم تو کجایی
آرامش قلبی تو طبیب دل مایی
یک گوشه چشمی به من منتظر انداز
بی تابم ومحزونم ازاین درد جدایی
آدینه شد و باز بدر دوخته ام چشم
آدینه در آئینه شدم باز هوایی
برگرد. خدارا که دلم برکه خون است
ترسم که...
دردا به حدر دادیم این عمر جوانی را
ما خوش ندانستیم آن ذات گرامی را
نه غزل برای گفتن نه تاب سخن داریم
نه صدای گریه مانده به هوای آن بباربم
تو بیا طبیب دردم لبی تر کن از لبانم
فواره از دلم زد شعر از تو شد کلام ام
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
بهزاد غدیری ، شاعر کاشانی