سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بویِ مویَش هم ترازِ عطرِ سیبدردِ بی درمانِ جان را او طبیبشیما رحمانی...
بویِ مویش هم ترازِ عطرِ سیبدرد بی درمان جان را او طبیبشیما رحمانی...
دردا به حدر دادیم این عمر جوانی راما خوش ندانستیم آن ذات گرامی رانه غزل برای گفتن نه تاب سخن داریمنه صدای گریه مانده به هوای آن بباربمتو بیا طبیب دردم لبی تر کن از لبانمفواره از دلم زد شعر از تو شد کلام ام...
طبیب از حال و احوالم چه داند؟!نفس می آید و جان در بدن نیستسید عرفان جوکار جمالی...
روزگاریست در این کوچه گرفتار توامبا خبر باش که در حسرت دیدار توامگفته بودی که طبیب دل هر بیماریپس طبیب دل من باش که بیمار توامبهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
در طبیب خانه،طبیبی مرا از نظر گذراند.استتوسکوپ را،روی قسمتِ چت قفسه ی سینه ام قرار داد؛با خنده به تپش های نامنظم قلبم گوش سپرد.چشم هایم را وارسی کرد،دو انگشت اشاره و وسطی اش را، روی نبض شاهرگم نهاد.سری تکان داد و لب گشود:- تب داری؛ تو تب عشق داری! دوای تو نه منِ طبیب هستم و نه طبیب خانه، دوای تو معشوقی است که در چشمانت درحال قدم زدن و در قلبت درحال ساختن خانه ای برای خودش است....
پوشیده سپید و مهربانید شما تسکین دل و حافظ جانید شمادر عمق نگاهتان خدا می بینیمبر روی زمین فرشتگانید شماشهراد میدری...
طبیبانم چه می دانند؟ دردم دردِ تنهایی ست. تو نبضم را بگیریبی گمان آرام می گیرم....
این همه نازِ تواِنگار مرا درمان استچه نیازی به طبیب است!تورا می خواهم...
عشق و امید شغل اطباست روز پزشک مبارک...
این همه نازِ تو️اِنگار مرا درمان استچه نیازی به طبیب است! تورا می خواهم...️️️...
طبیب تو را برایمتجویز کردشفایی که در لب های توستدر قانون ابن سینا نیست️️️...
آن طبیبی که مرا دیددرِگوشم گفت:دردِتو دوری یار استآن عادت کن ... ... ... . ... ....
نشانی دکترم را به شما میدهم.ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قدِ بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود، رفتیم و کتاب خواندیم و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت.میدانی آن جراح که هر روز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش « کتاب» است....
پناه بر آغوشتکه تمام زخم های دلم را همچو طبیبی مداوا می کند!️️️...
وای که بیمار بشم تو بشی طبیبم......
آن طبیبی که مرا دید در گوشم گفتدرد تو دوری یار است به آن عادت کن...
حال من حال مریضی است که در کشتن اودرد و درمان و طبیبش همه همدست شدند!...
مرهم حال دلم باش طبیب ماهر من...
جمعه و دلتنگی و پاییز و چشمی خیس اشککو طبیب حاذقی تا درد ما درمان کند؟؟؟...
آن طبیبی که مرا دید در گوشم گفت درد تو دوری یار است به آن عادت کن...