پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خاتون مرا ببخش اگر دوست دارمت با نام عشق به روی دلم مینگارمت لب های من ترکیده از سرما ولی بدان بر سینه داغم تو را می فشارمت......
باید تو را همیشه به دقت نگاه کردیعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کردخاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو راوقتی که آفرید چه مدت نگاه کردهر دو مخدرند که بیچاره می کنندباید به چشم هات به ندرت نگاه کردهر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شدفرقی نمی کند به چه نیت نگاه کردعارف اگر برای تقرب به ذات حقزاهد اگر برای ملامت نگاه کردتو بی گمان مقدسی و کور می شودهر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد...
مات چشمانم شدی خاتون چشمانت شدمگرچه لیلای توام، مجنون چشمانت شدمساحل گمگشته ایی در عمق چشمانم شدیطرح نا همسان و ناهمگون چشمانت شدمعطر آغوش مرا اینجا نمی فهمد کسیاز همان روزی که من مدیون چشمانت شدمیک جهان متشکرم از، اینکه هستی مهربانیک جهان با دیدنت ممنون چشمانت شدمطرح چشمان خمارت از سرم برد عقل و هوشیک جهان نه صد جهان مفتون چشمانت شدم...
زن دایی جان عزیزمبانوی مهربان،خاتون خانه ی دایی عزیزمتولدتان را تبریک میگویم و امیدوارم زندگی تان پر از خیر،خوشی و موفقیت باشد.تولدت مبارک...