شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
بهارِ ما انگار اشتباه ورق خورد! امسال به جای دروغ سیزده، حقیقت زندگی را چشیدیم! زندگی بالا بلندی دارد درست، ولی ما به نسل های قبل و بعد تاریخ ثابت کردیم با سختی ها هم میشود کنار هم بهتر از بهار ساخت.. از هر فصلی بهتر، فصلی تازه... ایران ای درخت چهار فصل! ریشه در فصل پنجم بدوان.. همیشه با تو با اشک ها و لبخندها، در این خاک نفس می زنیم. وقتی حقیقت را میدانیم همه ی دروغ ها هم گذراست.....
بزرگتریندروغ سیزده راجلوی چشمانت خواهم گفت...دوستت ندارم......
دستان گرم تو زیر سر من چه می کند شاید دروغ سیزده بدرخواب دیده ام......
گره زدم به یاد توسبزه ای از جنس امیدبازم رسید سیزده بدرُ خورشید عشق میده نویدُ خورشید عشق میده نویدسبزه رو وردار و ببربزن به دشت و دریاباشه که دربدر بشهتموم غم و درداتموم غم و درداغصه ھات و باد میبرهخنده میشینه رو لباتبه سرخی سیب ھفتسین قسمدور میشه این درد و بلاتدور میشه این درد و بلاتبرو به آغوش بھاربه کوه و دشت وسبزه زارگل میریزم روی سرتطبق طبق و ھزار ھزارطبق طبق و ھزار ھزارواست توی باغ دلمنھال عشق و می...
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عیدگره از بخت ما هم کور تر شددروغ سیزده هر ساله ی ماعجب عیدی به نیکویی بسر شد...