ادرنالین منی دستانم میلرزد گونه هایم سرخ میشود ادرنالین منی نکند قلبم از کار بایستد ....
پاییز بعدی آمدی مارا خبر کن یک عصر بارانی فقط با من به سر کن هی قهر کن آتش بزن قلب و تنم را با شیوهء قهرت جهان را در بدر کن از شهر چشمانم گذشتی واژه پژمرد غم نامه هایم را ببین بعدا حذر کن ماه و ستاره مشتری...
سنتی ترین زن شهر می شوم سبزه ها را گره می زنم آرزو میکنم به خیال خودم نحسی را بدر کرده ام دم غروب هم به همه خواهم گفت تو عاشقم هستی که دروغ سیزده را هم گفته باشم...
بزرگترین دروغ سیزده را جلوی چشمانت خواهم گفت... دوستت ندارم...
اسفند را دوست دارم نه زمستان است و نه بهار گاهی سرد است و گاهی درختانش شکوفه میزنند مثل توست مثل من ست مثل ما آدمهاست...
زن باید محکم باشد از پس دلش بر بیاید مغرور باشد و جدی دلتنگی نکند شعر نخواند زن باید ... اصلا مرا چه به این حرفها پس چرا زنگ نمی زنی آقا؟؟
حرفهایت را نمیگویی چه بامامیکنی قلب و چشمم را ببین غرق تمنا میکنی میکشی دستی به روی گیسوان من به ناز این حقیرت را عزیزم ملکه دنیا میکنی دست من را میفشاری در میان دست خود دوستت دارم عزیزم را که نجوا میکنی چند روزی هم عزیزم عزم رفتن کرده...
بیا تقدیر را روسیاه کنیم دستت را بده...
میبینی با تُ انقدر همه چیز خوبست که اسفند هم یادش رفته هنوز زمستان ست
موهایم را دیگر نمی بافم فدای سرت... با حال آشفته ء من موی پریشان جورتر است...
به وقت ِشب آرام باش من ستاره ها را میشمارم خوابت که برد تا صبح سیر نگاهت میکنم...
گوش کن سمفونی پاییز را میشنوی اوهم دلش را به مهر تو خوش کرده
شعر شده حرف حسابم که تو خوب کنی حال خرابم که تو عاشق آن چشم سیاهت شدم تشنه آن کهنه شرابم که تو دیدن تو باز شده ارزو تشنه آن آب و سرابم که تو .... ماه منی باز سراغم بیا تا به سحر باز نخوابم که تو وعده دیدار...
به وقت ِ شب آرام باش من ستاره ها را می شمارم خوابت که برد تا صبح سیر نگاهت میکنم... ️️️