اینقدر مرا با غم دوریت نیازار با پای دلم راه بیا قدری و بگذار ... این قصه سرانجام خوشی داشته باشد شاید که به آخر برسد این غم بسیار
کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد با خلق نکرده است نه چنگیز نه تاتار
من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
هر روز منم بی تو و من بی تو و لاغیر .... تکرار و تکرار و تکرار و تکرار ...