سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
این پیشرو که حالامحکوم عقب گرد استمنبی همه چیزی کهاز دید تو ولگرد است ↓هم نیز زمانی بوددر کلبه¬ی دل لذتمیبردم از آتش هوووویخ کرده دلم سرد استلبهات در قصری استمختوم به زیباییانفاس مسیحایی!این مرده پر از درد استیخ کرده دلم هااا کنشاید که تپید از نوتقدیر تو را شایدتا پیش من آورده است انگار طلسمت کرداین پیر زن دنیااین فاصله چندان نیستدر واقع که یک پرده استپوشانده تو را پردهیک/پارچه از جادونامر...
من خود برای خود شبیه قوم تاتارمبیش از همه از خود رسیده به خود آزارماز هر دری وارد شد از هر جا فراری شدذهن چموش در به در، تحلیل گر بارمذهنم دچار اختلال سهمگینی بودوارونه می دیدم جهان را توی افکارمبر داربست منطقی با چفت و بست عشقحفظ تعادل رقص واژی بود... بستارمچیزی نمی گویم به نوعی خویشتن دارماما نمیدانی، نمیدانی چه میزان دوستت دارمدارد عذابت می دهد خوبی، نمی دانی...موزیک مشهوری همیشه روی تکرارمفریاد بی پروا زدی که...
جنایت پیشه روئید ه استبه دور گردنم کارمو عشقی پوک و پوسیده است-طناب کهنه دارم-بُریدَش نعره ی باد وتنم از چوبه افتاد وتبسم بود و جلاد ونگاه قدردان وارمکشید از قلب من تیر وسر و پا لمس و درگیر وحواس خمسه آژیر وهجوم دود سیگارمدرون سینه ام دودی!و عشقی سرفه آلودیکه تو ذات الریه بودیاَلا سینوهه! بیمارمیقینانه ترین باوربه واقع عشق، حتی درظواهر نقش یک خواهرشدی مسئول آزارمسویدای دل آهن!زنی همواره در من ز...