دل ز خود بیگانه تر شد، سینه ام گلزارِ غم باز این شب، باز این می، باز این هنجارِ غم شعله زد اندیشه ام در کوچه های بی کسی بی نشان شد روح من، در گردشِ آوارِ غم در دلِ این دشتِ شب، گم گشته ام در خویشتن سایه ای...