پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در خواب های منیک گل سرخ به رازهای زندگی می خنددبرگ برگ وجودش چون یک کتاب قدیمی هر گلبرگش گواهی از عشق و درد و شوربیا با هم بکشیم این گلبرگ ها را کنارتا دل تپنده اش را ببینیم که چطور در تاریکی شب نور خود را می تاباند و بوی خوشش شبنم را به آغوش می کشدهر قطره ی شبنم حکایت از روزهای رفته داردحکایت از امید و فراموشی که در کنج دلش جایی برای عشق باقی ستحبیبخود این گل سرخ را با همه ی گلبرگ هایش دوس...