مدتی حیرانم در زندگی
تدبیری ندارم بر این سر در گمی
اسیر روزگارم،دنبال تو گردم
با هر سازی نرقصم،
به خود بالم نرقصم
کلاغی را کبوتر ندیدم
ز کلاغها حاصلی ندیدم
آنچه خواهم نکردم زندگانی
به بن بست ها رسید این زندگانی
توان جنگیدن نبود زین زندگانی
غرورم خدشه دار...