پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خلقی ز کرامت شما میگویندتسبیح تو را ارض وسما میگویندای فاطمه صاحب اختیار محشر از لطف تو در روز جزا میگویند اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
قدری بمان ای سوره قدرم که قدرت رامن دانم ای آیات حق بر روی لبهایمای روشنای کهکشان شان نزول نور ای لیله الاسرا بمان مهتاب شبهایماعظم کلیابی بانوی کاشانی...
مادر که ازدنیا نباید سیر باشددر عنفوان زندگانی پیر باشد.هجده بهار از عمر زیبایش گذشتهگل میشود از بوستان دلگیر باشد؟در راه رفتن دست بر زانو بگیردچون کشتی طوفان زده پهلو بگیرددرهر نفس ذکر لبانش یاعلی بودزهرا که از مولا نباید رو بگیردبا سوز دل هرشب صدا میزد خدا راهر شب دعا میکرد او همسایه هارا حتی همان هایی که هیزم جمع کردندآنها که آزردند دخت مصطفی را.دیشب نمازش را نشسته خواند مادر بعد از دعا ذکر مصیبت...
حضرت زهرا س شهادتطلیعه فاطمیهباز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شدهباز حرف صورت و سیلی و میخ در شدهبازهم آتش به جان ما رسیده از دری کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شدهحرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقطآتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغعلت کون و مکان، تنها و بی یاور شده فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک روضه خوانِ رنج های دخت پیغمبر شدهمهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغانآسمان از...
چادرت وقتی یهودی را مسلمان می کندیک نگاهت عالمی را مثل سلمان می کندنوکرانت جای خودآنها که صاحب منصبندبلکه مور خانه ات کار سلیمان می کند...