در فراقت گل ما بو، می ما رنگ نداشت حال ما بی تو چو احوال تن بی سر بود
عاشق، به خواب تن ندهد جز به خوابِ مرگ وان هم بدین امید که بیند جمال دوست... "طالب آملی"
گر خوی تو چون روی تو می بود، چه می بود؟!_
دلا به سنگِ غمِ یار بشکن و مخروش...
صبح از رخ او تحفه به گلزار فرستاد ....
عاقبت زلف عروسانِ غمت را شانه ام!
مانند درد در تهِ مینا نشسته ایم...
بغل بگشا و با آغوش خود گستاخ کن دستم..
کجا روم که نمی سازدم هوای دگر...
بجز جراحتی !_مرا_از_تو_یادگاری_نیست.!
بی دل و بی خویشم از من خویشتن داری مجوی...
بهارم ، لیکن از افسردگی سامان دی دارم
به هیچ جاى نمى یابمت، کجایى تو؟
جان ها فدای گوشه ی چشم سیاه یار...
عالمی روزی خورِ خون دل اند از خوان عشق....
هم آغوشی پرستم !_قدرِ_هم_دوشی_نمی_دانم..!
عُمر هجریم که در وصلِ تو کم آمده ایم . ..
خرابِ باده ی عشقِ تو آبادی نمی خواهد ...
کعبه ی اندوهْ گوئی بیتُ الاحزانِ من است ...
چندان گریستم که به عمری پس از وفات گلبانگ های های به گوش زمانه ماند
به ذوقِ اُنسِ تو ما وحشی از جهان شده ایم دلیل ِ رامِ تو بودن بُوَد رمیدنِ ما...
صید تو را به زخم پیاپی چه احتیاج؟ از دور یک اشاره تیغ نگه بس است!
چون به سر، مستانه بست آن شاخِ گل دستار، کج شد به کف پیمانۀ عمرِ من خون خوار، کج بهر صیادی ست مژگانت، خَم آری باز را از پیِ گیرایی آمد، ناخن و منقار، کج هر چه گفتند از کجی در حق گردون راست بود کج گمان می بردمش اما...
مرگ در کوچه ٔ مستی سگِ غافلگیر است پس به غفلت مرو از مردنِ ناگاه بترس