سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مثل حسی یک لحظه تماشای طبیعت مثل حسی یک گنجشک در اولین پروازشمثل حسی مادری که منتظر برگشت فرزندش از مدرسه استمثل حس یک سربازی که نبرد را تمام کرده است و بسوی خانه میرودمثل حسی اولین نخی سیگارمثل حسی بوی خاک بعد باریدن باران نم نممثل حسی پرواز کردن تا قعله آسمان و سقوط بر قعر زمینچنین است حس عشقمثل حسی زندگی در یک روز بهاری، وقتی که هوا پر است از عطر گلهای آلوده به شادی و نور، و خورشید می درخشد، همه چیز به رنگ و روح و جان می آید...
باید بیشتر از اینکه عاشق خود معشوق بود،عاشق حس عشق نسبت به او بود؛چرا که چنین عشقی از وصال و فراق تأثیر نمی پذیرد.در اولی وصال و حفظ خود معشوق را نیاز است؛ولی در دومی حفظ حس پدیدار گشته نسبت به او را.آنوقت است که بیقراری و بغض و هق هق جای خود را به آرامش و شوق و لبخند می دهد؛لبخندی که نشأت گرفته از لبخندی دیگر است؛پایان اسارت است و شروع پروازی آزادانه......