خاکستر هیچگاه نمی سوزد؛چون خود،حاصل نهایت سوختن است.
انسان هایی نیز که از دل شدیدترین سختی ها و شکست ها بیرون می آیند،شکست ناپذیر می شوند.
نگار تو بیارزد به صد پری زیبا***جایت آسمان هاست فرشته بی ریا
کاش به اندازه ی خاطراتت به من وفادار بودی؛خاطراتی که از لحظه ی رفتنت همیشه با من بوده اند و لحظه ای تنهایم نگذاشتند.
خاص بودنم برایت دقیقا از زمانی پایان یافت که فهمیدی برایم خاص شده ای...
نمی دانستم برای اینکه برایت خاص بمانم باید برایم معمولی بمانی...
با این حال پشیمان نیستم؛چون از همان نگاه اول می دانستم دیر یا زود برایم خاص می شوی...
یقین دارم روزی که سرد و گرم روزگار را چشیدی و رسم زمانه را شناختی،پا برهنه شروع می کنی به دویدن به دنبال یافتن آن عشق پاک و خالصانه؛هرگز آن را نخواهی یافت؛جز در لابه لای صفحات تاریخ...
ترجیح می دهم عاقلی منفور باشم تا جاهلی دوست داشتنی.
اگر به وقتش ده در صد غرورت را برای کسی که لایق توست وسط نگذاری،روزگار نالایقی را در سرنوشتت قرار می دهد که وقت و بی وقت صد در صد غرورت را جریحه دار می کند.
زلزله ویرانگر است و به بدی شناخته می شود؛اما گاهی همین زلزله به تو می فهماند که بنایت چقدر آسیب پذیر بوده است.آن موقع است که آجرهای فرو ریخته را در دست می گیری و شروع می کنی به ساختن بنایی محکم؛آنقدر محکم که دیگر شدیدترین زلزله ها هم توان...
یار رفت و محنت ز آنچه گویند بیش***صبر را چاره کردم دل ریش ریش
خاطر یار در دل شب به من فهماند***چه سخت روزگاری دارم سالها در پیش
سهم من از تو از نگاه لحظه ای به فردی ناشناس که سهم یک رهگذر خیابان از توست،کمتر شد و دلیل آن چیزی نبود جز فاش کردن راز عشقم به تو.
روزی دلواپس این بودم که مبادا اندکی از تو دور شوم؛اکنون آنقدر از تو دور شده ام که ممکن...
باید بیشتر از اینکه عاشق خود معشوق بود،عاشق حس عشق نسبت به او بود؛چرا که چنین عشقی از وصال و فراق تأثیر نمی پذیرد.در اولی وصال و حفظ خود معشوق را نیاز است؛ولی در دومی حفظ حس پدیدار گشته نسبت به او را.
آنوقت است که بیقراری و بغض و...