
خداداد نواندیش
قناعت مرگ آرزو هاست!
برای باران مینویسم
برای بیابان
برای تو که بودنت مثال نفس
برایم ضروری است
پس بخوان
همچو بیابان که محتاج باران است
منم محتاج تو هستم تو که همچو بارانی
برای تنِ خشکیده من
بیا؛ ببار بر من تر کن خاک وجودم را
شاید که سبز شد این بیابان تن...
دوست دارم شبیه تو باشم
تو خوبی
همچو ارغوان زیبا
همچو اقیانوس عمیق
ُهمچو رودِ روان
دوست دارم ارغوانی باشم که بر روی اقیانوس رها
شده و بسوی ابدیت روان است
من و تو
بغلم کن ؛
یجوری بغلم کن که انگار
مُرده بودمُ دوباره
زنده شدم
این که دوستتدارم هم دوستداشتنی است
ای دوستداشتنی ترین دوستداشتنی ها
خ.نواندیش
۱۴۰۲/۶/۲۶
مثل حسی یک لحظه تماشای طبیعت
مثل حسی یک گنجشک در اولین پروازش
مثل حسی مادری که منتظر برگشت فرزندش از مدرسه است
مثل حس یک سربازی که نبرد را تمام کرده است و بسوی خانه میرود
مثل حسی اولین نخی سیگار
مثل حسی بوی خاک بعد باریدن باران نم...
عشق،
دنیایی که مردمش سرزمین
ها را به سلاح نه بلکه با
گلهای رُز و یاس فتح می کنند...
خ.نواندیش
ت.۱۴۰۱/۶/۲۳
در زندگی به مانند پرنده های مهاجر نباشید که وقتی هواه
سرد می شود پا به فرار می دهند
قوی باشید و در مقابل سردی های زندگی مقاومت کنید تا به
بهار زندگی برسید
خ.نواندیش
ت.۱۴۰۱/۶/۱
چندیست درون من
جنگ بزرگی شکل گرفته است
که طی هر حمله
قسمتی از روحم ویران میشود
خ .نواندیش
۱۴۰۳/۱.س.ش
شکستنی های زیادی را شکستم جز غرور آدم ها
خداداد نواندیش
قناعت مرگ آرزو هاست !
خداداد نواندیش
شب های پاییز
کنار نور شمع رقصان
و سمفونی عجیب باد که
در کوچه های سرد و بی روح می پیچد
دل انگیز و هم چنان، غم انگیز است
خداداد نواندیش
این محبت است که یک طفل را با یک زن پیوند مادر پسری می بخشد نه شیر که یک زن به یک طفل می دهد چون اگر این طور بود تمام (گاو) ها بالای بشر حکم مادری داشتن
خ.نواندیش
نیاز نیست ؛ که پیر شویی تا بدانی که زندگی ارزش غصه خوردن را ندارد همین که به گذشتة نگاه کنی
این مسئله رامی فهمی.!
خ.نواندیش
،،عشقم برای تو هر کاری که از دستم بر بیاد می کنم،،
جمله زیبای است
اما جالبش اینجاست که (هر کاری...) شامل تبدیل شدن به یک شیطان تمام عیار هم است
و این خطرناک است
خ.نواندیش
منم آن مطلق کافریکه بعد دیدن چشمان تو ایمان آورد
خ.نواندیش