سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ولنتاین تمام شد.سوپرایز شدید.هدیه گرفتید.شمع ها را قلبی چیدیدو هزاران عکس گرفتید.عکسهایتان را شِیر کردید.از کامنتهای (همیشه به شادی) و( عشقتون پایدار) لذت بردید.هزاران کلام عاشقانه و آغوشو بوسه ردوبدل کردید-والبته اینهارا شِیر نکردید و دوستانتان را حسرت به دل گذاشتید| و حالا از همه آنها خرسی با قلبی دوخته روی شکمش در گوشه تخت و جعبه خالی شکلات روی بقیه زباله ها و دسته گلی که وارونه آویزان کرده اید تا خشک شود ,باقی مانده است .همه ی آن شورو شر پایا...
تا تو موهایت را مى بافىمن مى روم حواسم را بیاورمبنشینم و دوباره بدوزمشوق نجیب نگاهم رابه دامن بلند لحظه هاى پر از توچه خوب مانده است و از هنوز عاشقانگى مااین حس یلدایى نرفته است ...!جلال پراذرانسفیر اهدای عضو...