پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ما زن ها ...نه عشقمان را با ملاک ثروت انتخاب می کنیمنه بدنی ورزیده و قد رشید و ته ریش و عطر تلخ ... در رویاهای پانزده سالگی مان مرد رویاهایمان این چنین بودهولی ... ما عاشق کسی می شویم که بوی ماندن بدهدکسی که بفهمد بهانه گیری هایمان ناز برای یار ناز کش استکسی که درک کند جنس زن حسود است و انگ شکاکی نزندما کسی را دوست داریم که کنارش جای توقعِ هرروز شاخه ای گلبتوانیم دلخوش کنیم به گل های پیراهنمان...
اصلا جنس حال و هوای متولدین پاییز با همه فصل ها فرق داردفکرش را بکن صدای باران لالایی شان بودهوخش خش برگ ها قسمتی از وجودشانبا عاشقان خو گرفتند و با آن ها بزرگ شدندبا این حساب خیلی هم عجیب نیستکه تا به یک پاییزی میرسیمعاشق میشویم...
صدای تو مخدرم بود...خمار می شوم وقتی نمی توانمآن را در آغوش بگیرم.....