پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اسم تورا به مادرم گفتم گفت/در خواب همیشه می بری نامش راگفت در بیداری خوابش را می بینی پسرم/لحظه به لحظه میبافی گیسوانش راگفتم مادرم دیوانه شدم معلوم نیست؟/بگفتا نداری چاره ای،منم خواندم پیغامش رادیوانه ها! دیوانه کردی کافرم کردی اخر/دلم گم کرد همه دین و اسلامش رادل من هرلحظه وصل است به دلت/یار من!ساده کنم،تازه پیدا کرد امامش رامادرم شاهد پرپر شدنم بود تو ندیدی/در دلم تو بودی و بس،دلم گم کرد آرامَش راگفتی روزی دوستت دارم ای یار من../لب...
باز نخواهم گشتحتی اگرخودم رافراموش کرده باشمآنجافرجامی برای عشق نبود....
نه دستاش رو گرفتم..نه بغلش کردم ..نه حتی بوسیدمش..من فقط از دور دوستش داشتم..عشق من به اونمعصوم ترین عشق تاریخ بود کهبه فرجام نرسید.......