پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چند سالیه اینستاگرام پر شده از اینفلوئنسرهای به اصطلاح سوییت_هوم کسایی که زندگی روزمره خودشونو توی صفحه اینستاگرامشون به نمایش میذارن اما این زندگی روزمره اصلا شبیه زندگی معمولی من و شما نیست و بیشتر وقتا شبیه آرزوهای ماست. یه رابطه ی رویایی و پر از عشق ، یه همسر که همیشه همراه و پایه ست، یه بچه کوچولوی خوشگل و آروم و شیرین و بامزه، یه خونه ی ترتمیز و مرتب با وسایل لاکچری و شیک، مهمونی ها و جشن های پرزرق و برق، تولدهای سوپرایزی و کلی لباس و وسیله...
من هنوزم دچار چشماتمچیزی جز تو توو مغزِ پوکم نیست گرچه اسمت دیگه توو گوشیم و توو « فِرندای فیس بوکم» نیستعکستو احمقانه می بوسمتو که احساسمو نمی فهمی حسمو وقت ِ دیدن ِ پسری که نمیشناسمو نمی فهمیوقتی « لایکش » میوفته رو عکستبی هوا پشت ِ میز می لرزم وقتی لحنش صمیمی و گرمهوقتی میگه عزیز ... می لرزمتک تک ِ دوستات مشکوکنپسرای ِ مجرد ِ خوشتیپ حتی اون آدمایی که رفتنبا یه دختر توی « ریلیشن شیپ »گاهی دستم میره رو « د...
تف به این تنهایی که داره با اینترنت پر میشه لایکم نکردی نکردی ولی تف یادت نره...
زمان گول خوردن از اپلیکشن ها یی که با آپلود کردن عکس و انتظاری که در نهایت بگوید ما شبیه جورج کلونی و یا مونیکا بلوچی هستیم گذشته و انها را زیاد جدی نگیریمدر نهایت یک سری قربان صدقه رفتن و کسب یک مشت لایک که ته تهش هیچ چیز نیستبه نظر میرسد شبیه خود بودن از هر چیزی بهترباشد و در نهایت اگر خواستیم مقایسه کنیم ، یکی از ان عکس های قدیمی را از آلبوم بیاوریم بیرون و بعد با انی که جلوی آیینه می بینیم مقایسه کنیمببینیم همانی شد که میخواستی...